سلام
همه جا این روزا حال و هوای عید داره. خیابونا، دانشگاه، همکلاسیا... . الآن مادرم حتما داره خونه رو تر و تمیز میکنه. چه کار خوبی! کاش منم میتونستم دلمو خونه تکونی کنم. همهی غبارای روش رو پاک کنم و شکستگیاش رو ترمیم. مثه روز اولش خوشگلش کنم و بذارمش سر جاش و حتی اگه تو طول یه سال دوباره گرد و خاک بگیره عیبی نداره، چون میتونستم تمیزش کنم. ولی حیف که نمیشه...
بازم خیلی این حال و هوا رو دوست دارم. بوی بهار( که باعث میشه هی عطسه کنم) بوی ماهی زنده وقتی از جلوی این ماهی گلی فروشیا رد میشم... باعث میشه یاد شهرم بیوفتم...
دیدن دوستا و فامیلا بعد یه سال آزگار! یه کم تعطیل شدن و آزاد شدن از درس و مدرسه... دوباره پای پیانوم بیشینم و یه آهنگ که با حال و هوام جوره رو بزنم. برای یه لحظه تو دنیای آهنگین نتها گم شم و فراموش کنم که مردم چه فکری دربارهی من میکنن. کلی فیلم امسال اومده که هنوز وقت نکردم ببینم... کلی کتاب جدید خریدم که هنوز لاشون رو هم باز نکردم...
.
.
.
بالاخره بعد یه ماه فکر کنم، تونستم گرمی رو ببینم. توقع داشتم Macklemore آهنگ Wings رو اجرا کنه. وقتی اجرای Same love رو دیدم دلم میخواست جیغ بکشم! ولی فقط همراهش خوندم. تشویق تماشاچیا( که شامل کله گندههای موسیقی بوده) واقعا آدمو به وجو میورد. حقش بود تو گرمیهای بیشتری ببره. واقعا آلبومش از آهنگای Daft Punk یا Lorde بهتر بود.
.
.
.
خوب! میخوام متن یه آهنگ رو بذارم که میدونم همه شنیدنش. یه آهنگ خیلی قشنگ که با حال و هوای این روزا جوره. آهنگ کودکانه از... فرهاد:
بوی عیدی، بوی توت، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو،
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخوردهی لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور،
برق کفش جفشده تو گنجهها،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
بوی تند ماهیدودی وسط سفرهی نو،
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکهی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخوردهی لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور،
برق کفش جفشده تو گنجهها،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
عشق یک ستاره ساختن با دولک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی،
با اینا زمستونو سر میکنم،
با اینا خستهگیمو در میکنم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر